موسسه تحقیقاتی Gartner مدیریت تجربه مشتری (CEM) را چنین تعریف نموده است: «تلاشی که برای ارائه الگویی خاص و واکنش به تعاملات مشتری در جهت برآورده کردن نیازها و بالا بردن شاخص رضایت، وفاداری و طرفداری مشتریان صورت میگیرد.»
به بیان ساده تر، مدیریت تجربه مشتری (CEM) فرآیندی است که برند را قادر میکند تا بتواند کلیه تعاملات انجام شده با مشتریان را مدیریت نموده و با مشتریان خود، ارتباطی موثر ایجاد کرده و بحران های به وجود آمده در این مسیر را پشت سر بگذارد.
شرکتها به مدیریت تجربه مشتری (Customer Experience Management) نیاز دارند زیرا یک نمای 360 درجه از مشتریان را به آنها ارائه میدهد به بیان دیگر تجربه مشتری شامل تمام تعاملاتی است که از طریق انواع مختلف کانالهای ارتباطی مانند پورتال، تلگرام، تلفن، پیامک، فکس، ایمیل و همچنین رسانههای اجتماعی با مشتریان صورت میگیرد.
ارائه تجربه مشتری با کیفیت بالا و در لحظه معمولا برای شرکتها چالش محسوب میشود. با ظهور اینترنت اشیاء و دستگاههای پوشیدنی جمعآوری اطلاعات، مدیریت و تجزیه و تحلیل اطلاعات به مراتب سختتر شده است.
مدیریت تجربه مشتری به این معنی است که به وسیلهی شناخت خوبی که از مشتری بهدست میآوریم بتوانیم سلایق و علایق او را شناسایی کرده و تجربهای مختص به او را برایش فراهم سازیم. بدیهی است که یافتن اطلاعاتی که بتواند در این مسیر ما را یاری کند کاری آسان نخواهد بود و مستلزم رصد کانالهای ارتباطی و تعاملات او با سازمان است.
تجربه مشتری ارزش زیادی برای سازمانها به ارمغان خواهد آورد از جمله:
- تقویت نام برند
- افزایش فروش به مشتریان فعلی و یافتن مشتریان جدید
- افزایش وفاداری مشتری به برند
- کاهش هزینه از طریق کاهش ریزش مشتریان
- افزایش تعهد کارکنان سازمان
در گام اول میبایست اطلاعات مشتری تکمیل شود تا شناخت اولیه از علایق و سلایق او بهدست آید. برای این کار پروفایل مشتری در سازمانتان را میبایست تکمیل کنید و تمام تعاملات او را ثبت نمایید. از تماسها گرفته تا فعالیت در شبکههای اجتماعی همه و همه اطلاعاتی هستند که در صورت ثبت و رصد آنها، کمک بسیار زیادی به سازمانها خواهد کرد.
بعد از این مرحله حالا نوبت به استفاده از این اطلاعات ارزشمند میرسد. میتوانید تجربهی مشخصی را برای مشتریانتان رقم بزنید. ارائه خدمات شخصیسازی شده و مختص به مشتری، وفاداری به برند را در او افزایش داده و موجب رضایتمندی او خواهد شد.
یان مک الیستر، مدیر شرکت خودروسازی فورد معتقد است: «در دهه 1980 کیفیت و در دهه 1990 برند وجه تمایز بود اما در دهه 2000 تجربه مشتری عامل ایجاد تمایز و مزیت رقابتی است.»
در واقع مدیریت تجربه مشتری خواهان این است که بتواند با مدیریت ذهن مشتری نسبت به سازمان، موجب رضایتمندی او شود. به بیان دیگر وقتی مشتری با سازمان شما ارتباط برقرار میکند (چه حضوری و چه با روشهای ارتباطی دیگر اعم از تلفن، پیامک، فکس، اپلیکیشن موبایل، تلگرام، شبکههای اجتماعی و غیره) با توجه به نوع برخورد، گفتار و رفتار شما، در ذهن خود قضاوتی در مورد سازمان خواهد کرد و هدف مدیریت ارتباط با مشتری (CRM) برآورده کردن انتظارات و نیازهای مشتریان با بیشترین احساس رضایت در آنهاست.
اگر شرکت میخواهد در شکلگیری تصوری خاص از خود در ذهن مشتری و ساختن روابط با آنها بر اساس آن از طریق تعاملاتی که به وسیله کانالهای ارتباطی متفاوت ایجاد می کند موفق باشد، باید پایداری و ثبات را در پیامهایی که توسط این مبادی ارتباطی متنوع انتقال یافته است را تضمین کند. در اینجاست که تعاملات برنامهریزی بازاریابی واقعیت آنچه را که مشتری در تعامل با شرکت تجربه میکند را برآورده میسازد.
تجربه مشتری شرکت احتمالا ترکیبی شکل گرفته از طریق استفاده از انواع کانالهای ارتباطی مختلف خواهد بود. برای مثال، بر مبنای این خواهد بود که چگونه تماس مشتری هنگامی که با شرکت تماس میگیرد، اداره و مدیریت میشود، پردازش سفارشهای آنها چقدر کارا است، تا چه میزان به شکایات آنها رسیدگی میشود و اینکه آیا کارمندان شرکت به حرفهای او گوش میدهند و توجهی دارند یا که خیر.